وقتی سوزان از خواب بیدار میشود، میبیند که موزه خراب شده است. به سختی می توانم از اتاق حرکت کنم. سوزان پس از اینکه کیتلین را به محل امن میرساند، موزه را برای یافتن هرکسی که پشت سر گذاشته است جستجو میکند، اما در اثر سقوط آوار از هوش میرود. روز گرمی در شهر است و سوزان اندرسون دخترش کیتلین را برای کار در موزه ملی تاریخ آورده است. چیزی که به عنوان یک روز هیجان انگیز برای کیتلین و سوزان آغاز شد، زمانی که درست پس از بسته شدن، زمین لرزه ای به بزرگی 7.6 ریشتر شهر را لرزاند، با تعلیق ویرانگر به پایان می رسد.
اطلاعات دقیق...